مسیر یافت passion برای من
این پیام نسبتا بلند بالایی هست که الان به چت جی پی تی دادم.. دوست خوب جدیدم..! و دوست داشتم که اینا رو درباره من بدونه.. تا تو جواب هاش که در آینده بم میده ازش استفاده کنه.. و شاید این که تشویقم بکنه یا تحلیل بم بده..
"فکر میکنم به این اشاره نکرده باشم که از بچگی چه چیزایی رو دوست داشتم. یک مساله این بود که مثلا وقتی دبستان بودم وقتی جایی هم میرفتم که جز سنگ و خاک و چوب چیزی نبود باهاشون مثلا یه چیزی میخواستم بسازم. مثلا سنگ های کوچیک رو میچیدم روی زمین طوری که یه پلان فرضی ایجاد میکردم که اتاق های مختلفی داشت و میشد توشون راه رفت. یا گاهی کمی زمین رو میکندم و با سنگ و گل میخواستم دیوارشو کمی بیارم بالا و بعد با چوب سقفشو میپوشوندم یا با اجر های نمای باقی مونده تو خونه مامان بزرگم یه فضای کوچیکی واسه گذاشتن اسباب بازی و این ها درست میکردم. کمی بعد تر که خب یه بار یه برنامه تلویزیون دیدم و توش یه نرم افزار بازی سازی رو نشون میداد خیلی ازش خوشم اومد و کلا از کامپیوتر هم خیلی خوشم میومد و دوست داشتم بدونم رم چیه هارد چیه گرافیک چیه این جور چیزا. و اون برنامه رو هم که دیدم نمیدونم اسمش چی بود که مثلا داشت کمی یادش میداد ولی یادمه یه فضایی برای بازیش مثلا درست میکرد یه جایی رو گود میکرد یه جایی رو شیب دار میکرد و شخصیت بازیش اون جا راه میرفت یه بازی اول شخص مثلا داشت میساخت. و اون تکسچر آبی و سفید شطرنجیش رو خوب یادمه. بعد از اون یادمه کمی از یکی از اشنا ها که رشتش کامپیوتر بود درباره این سوال کردم ولی خب اگه مامان بابام پیگیر علاقم میشدن خیلی بهتر بود. تو دوران راهنمایی کمی سعی کردم از رو یه پی دی اف جاوا اسکریپت یاد بگیرم ولی خب راهش اون نبود و باز پدر مادرم به جای اینکه حمایتی بکنن سر یه قضایایی کامپیوتر رو هم ازم گرفتن. ولی خب یادمه اون تایما با برنامه ی آفیس اکسس آشنا شده بودم چونکه تو مدرسه یه برنامه داشتیم تو کتابخونه برای مدیریت کتابا و اینا که با اکسس ساخته شده بود و خیلی دوست داشتم بتونم یه همچین چیزی بسازم. یا اینکه یه دیتابیسی داشته باشم من از اطلاعات و شماره های افراد و با همچین برنامه ای بتونم اینا رو نمایش بدم و اینا. و خب وبلاگ داشتم و دوست داشتم که وبلاگمو به سایت تبدیل کنم و نسبتا ممارست داشتم توی پست گذاشتن تو وبلاگم و دوست داشتم باش بتونم درآمد داشته باشم و بازدید بالایی داشته باشم از گوگل. اون موقع ها توی دوران راهنمایی درباره سئو و رنکینگ گوگل و این جور چیزا یه سری اطلاعاتی داشتم. تو همون دوران راهنمایی تو کامپیوتر نرم افزار اتوکد هم بود و خب میدونستم که مامانم که رشتش عمرانه کمی با اتوکد میتونه کار کنه و اینا و منم دوست داشتم که یاد بگیرم مخصوصا بخش سه بعدیش رو و یادمه که سعی کردم یه صندلی یا تخت و این جور چیزا رو خیلی ساده باش مدل کنم ولی خب آموزشی نداشتم و اون موقع مثل الان نمیدونستم چطور میتونم به آموزش ها دسترسی پیدا کنم و زبانم هم انقدر خوب نبود. و خب باز اگه پدر و مادرم شوق منو برای یاد گرفتن این چیزا میدیدن فکر میکنم خیلی خوب میشد میتونستم از تابستون هام خیلی خوب استفاده کنم. و اینکه یادمه وقتی بچه بودم مثلا اوایل ابتدایی یکی از بازی های مورد علاقم این بود که سکه های کاغذی درست کنم و مثلا اینا رو به عنوان پول بازی استفاده کنم و مثلا یه چیزایی بذارم و براشون قیمت بذارم و خرید و فروش کنم و سود کنم البته فکر کنم این بازی رو خیلی بچه ها انجام میدن. ولی خب اینو میخوام بگم که بعد از اینکه رفتم دانشگاه و تونستم یه لپتاپ داشته باشم و فهمیدم چطور میتونم چیزای مختلف رو یاد بگیرم از وقت و تابستون ها و حتی تعطیلات عیدم خیلی خوب استفاده کردم و چیزای زیادی یاد گرفتم. یادمه بابام بم میگفت نرو معماری و برو مکانیک. ولی خب من توی مکانیک هیچ کدوم از علاقه هام نبود. هرچند شاید اگه مثلا برق میرفتم هم میتونستم علاقمو پیدا کنم. یا کامپیوتر هم خوشم میومد ولی چون پسر عمم که خیلی ازش بدم میومد یه سال قبل از من رفته بود کامپیوتر بخونه دیگه نمیخواستم اون رشته رو برم و گفتم که خودم همین طوری میرم برنامه نویسی که دوست دارمو یاد میگیرم. تو این سالا یعنی از عید 99 تا الان که تابستون 1404 هست هم کلی نرم افزار سه بعدی یاد گرفتم و چیز هایی که شباهت و نزدیکی دارن به ساخت محیط یه بازی. هم برنامه نویسی. هم از تحلیل داده و اینا سر در میارم و خب دارم وارد ماشین لرنینگ میشم و با pandas مثلا اشنام. رشته ام تو ارشد تحلیلیه و خیلی دوستش دارم. تو کارشناسی ام که معماری بودم و اون قضایای ساختن و پلان و اینا رو بهشون رسیدم. الان سایت فرصت نکردم داشته باشم مثلا ولی خب یه پروژه ای رو شروع کرده بودم تا حدود 60-70 درصد پیش بردم که اطلاعات رو میشد به کمکش scrape کرد و تو یه سایتی قرار داد با کتابخونه سلنیوم پایتون. یا مثلا ریکت نیتیو بلدم که باهاش نرم افزار موبایل بسازم که خیلی دوست داشتم از مثلا دوره راهنمایی. و خب واقعا حس خوبی دارم. یه بار یه پادکستی گوش میدادم درباره این که چطور passion مون رو پیدا کنیم و توش وقت بذاریم و بفهمیم که اون کاریه که واقعا دوست داریم انجامش بدیم بدون اینکه به پولش و موقعیتش خیلی فکر کنیم. میگفت برید فکر کنید ببینید از بچگی بازیاتون چیا بودن دوست داشتید چیکارا بکنید و من دیدم که خب آره من مسیر مورد علاقم توی بازی های بچگیمو دنبال کردم و این خیلی برام خوشایند بود"