جشن یلدای دانشگاه دیشب بوده ساعت 4 تا 8.. و من ساعت 8:20 فهمیدم..! چون فک میکردم باید امشب باشه.. از اولش قصد رفتن نداشتم.. ولی اگه میدونستم دیشبه شاید میرفتم از کنار دانشکده موسیقی، که جشن قرار بود توش برگزار شه، رد میشدم ببینم چه خبره..! من هرچند خیلی وقتا از نظر عاطفی احساس تنهایی میکنم ولی از نظر دوست نه اینطوری نیستم.. با این حال اینجا کمی این حس رو دارم..! کرج نمیدونم چه شکلیه.. تهرانو هم همین طور..! و تازه ترم دیگه باید خیلی جدی تر به درسا بپردازم.. مقاله بخونم.. کتاب بخونم.. دوره ی react native رو تموم کنم و حتما برنامه نویسی هم بکنم.. پس شاید همون کسیو نداشته باشم بهتر باشه :)