سکوت نگران کننده
سکوتش بعد از حرف پریشبم کمی نگرانم کرده.. بهش گفتم فک کنم اگه هیپنوتیزمم کنن یه فکتایی از اون روز یادم میاد.. اگه واقعا اون روز همون جریانی که فکر میکنم پیش اومده باشه.. پس اشاره ام بهش شاید باعث بشه منظورمو بفهمه و فکر خوبی نکنه.. شاید فکر کنه میدونستم و به روی خودم نمیاوردم.. نمیدونم.. این فکرا اذیتم میکنن..
+ نوشته شده در یکشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۲ ساعت 8:26 PM توسط نیمآ
|