راب
ر. اصلا مودش معلوم نیس.. پریود طوره.. احتمالا یه چیزایی هست که ناراحتش میکنه.. ولی امروز خیلی مالید خودشو بم..!
بعد از ظهر خوابیدم.. خواب دیدم توی باغ بودیم انگار.. یه سری از بچهای کلاس و دانشگاهم انگار بودن.. ما اومدیم شروع کنیم به سیگار کشیدن که یهو دیدم مامان و یه سری از فامیلا هم هستن.. ولی خیلی گیر نبودن.. این ر. اونجا هم بود و ولو شده بود تو بغلم.. منم بی اهمیت به توجه کسایی که اونجا بودن یه ذره دستی بهش رسوندم..!
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ساعت 1:32 AM توسط نیمآ
|